هنجارها مربوط به جامعه شناسی کلان ومبجث ازدواج مربوط به جامعه شناسی خردمی باشد.
لازم به ذکراست که این مقاله براساس روش شناسی های مرسوم نگارش شده است.
طلاق {جامعه شناسی خانواده
براساس نوع تقسیم بندی که ازخانواده هاوجود داره خانواده های گسترده،خانواده سنتی وخانواده های جدیدفعلی امروزی (براساس تقسیم بندی که براساس تعدادزوجات یازوجین می شوندخانواده هاتقسیم بندی می شود.
{گونه های چندهمسری زن
خانواده های چندهمسری
{گونه های چندهمسری مرد
خانواده های تک همسری
حانواده های که دارای ازدواج های درون گروهی وبرون گروهی هستندکه برای بررسی مفصل این خانواده هانیازبه تحقیقات قوم شناسی وقوم نگاری باتوجه به زیرمتن های مردم شناسی می باشد.
مثال درون گروهی هندنظام کاستی»یعنی که عدم موردتوجه قرارگرفتن ازطرف اجتماع توسط این اجتماع موردمنفی می باشد.
حقوق اقلیت واکثریت مربوط به جامعه شناسی سیاسی می باشد.
حال باتوجه با تقسیم بندی های فوق بحث طلاق یک بحث ارزشی می شود،که درکدام یک ازخانواده هاضدارزش میباشد.بنابراین ناگزیریم که طلاق رابه ساختارها وهنجارهای اجتماعی ارتباط دهیم باتوجه به نوع جامعه که جامعه که جامعه سنتی یامدرن باشدطلاق نیزبرحسب نوع ارزش گذاری این جوامع شکل میگیردمثلادرجوامع مدرن وصنعتی به دلیل خروج زن ازخانه وتبدیل شدن به یک انسان اجتماعی (هابرماسی)مبحث کنش متقابل نمادی جزءجامعه شناسان تفهمی می باشد.
پس بواسطه ی خارج شدن زن ازخانه ورفتن به محل کاراستقلال بیشتری نیز به ارمغان می آوردکه شامل استقلال اقتصادی،اجتماعی،سیاسی،جنسی هرچندکه تضییع شدن حقوق زنان خودمبحثی است مربوط به جامعه شناسی فمینیسم که خودش زمان وبحث دیگری می طلبد.
درنهایت طلاق درجوامع مدرن یک امرکاملااجتماعی پذیرفته شده است وجالباینجاست درجوامع مدرن مهم ترین عنصر عشق وعلاقه بین دوزوج عاطفه فردیت یافته می باشد،به دلیل اینکه درجوامع غربی نهادها ارگانهاوسازمانها واسطه هایی برای برطرف کردن نیازهای جامعه میباشندوآنجافردمهم است نه توده.
ناگزیر پیشرفت نیزصورت می گیرد
اما درجوامع سنتی نظیر ایران به دلیل تسلط وهژمونی(گفتمان مسلط)ساختارهای عرفی وساختارهای رسمی اجتماعی ازدواج یک امرمقدس وتابوشده وطلاق بدلیل همینگونه ارزش گذاری های ساختاری وعرفی یک امرمنفوروضدارزشی می باشدغافل ازاینکه حتی اگرزنومردازدست یکدیگرجانشان به لبشان رسیده باشدو هیچگونه مؤلفه های اقتصادی،اجتماعی وفرهنگی رادرهنگام طلاق مهم نمی دانددرحالی که این مؤلفه ها قبل ازازدواج بایستی بررسی شودهرچندکه رابطه ی میان ازدواج وعشق درجوامعه سنتی تابع مؤلفه های دیگری می باشدکه شامل بینش های مردسالاری یازن سالاری یاانسان سالاری می یاشد!
درجوامعی بابینش مرد سالاری زن اصولا استقلالی ازخودنداردو فاقد شخصیت پویا می باشددرنهایت تمامی کارکردهای آن که شامل حقوق انسانی اوست محدود می شودبه زاییدن و شیردادن ودرنهایت مرغ خانگی بودن وخودزنان هم نسبت به حفظ وضع موجودکمک کردن وباعث شکل گیری ذهنیت مردمنشانه درجامعه شده است ودرنهایت اینکه به عنوان نتیجه گیری فاقدنگاه های جامعه شناسانه میتوانیم پیشنهاددهیم چون این مقال تنهابه صورت نظری بررسی نمودو پیشنهاد دادن عملی نیازمندتحقیقات کمی وکیفی می باشد.
منابع
1-تخیل جامعه شناسی(سی رایت میلز)ترجمه ی خشایاردرهمی
2-جامعه شناسی مدرن پیترروسلی (ترجمه ی حسن پویان)
3-جامعه شناسی آنتونی گیدنز(ترجمه ی منوچهرصبوری)
4-مقدمات جامعه شناسی و سیردیالیتیکی آن ژورج گورویچ
5-جامعه شناسی روابط جنسی آندره موآلرلی(ترجمه ی حسن پویان)
"باتشکرازدوست واستادگرامیم (شهرام علیمحمدی)".
لازم به توضیح است که هژومونی مراجعه شودبه آنتونیوگرامشی جامعه شناس ایتالیلایی .
محقق میثم مهرافشان (سینا) دانشجو رشته روابط عموی اراک
نوشته شده درمورخ 29/3/1389در ساعت3:10عصر
|